اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

بی

نویسه گردانی: BY
بی . (اِ) کرم وپروانه . (ناظم الاطباء). بید. (از اشتینگاس ). ظاهراًمصحف یا لهجه ای است «بید» را. و رجوع به بید شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۹۷۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۹۹ ثانیه
بی سرمگی . [س ُ م َ / م ِ ] (حامص مرکب ) حالت و چگونگی بی سرمه . نداشتن سرمه . اهمال در نکشیدن ۞ سرمه به چشم . (ناظم الاطباء). رجوع به سر...
بی سپاهی . [ س ِ ] (حامص مرکب ) نداشتن لشکر و سپاه : کز بی مددی و بی سپاهی کردم بفریب صلح خواهی . نظامی .رجوع به سپاه و سپاهی شود.
بی ستاره . [ س ِ رَ / رِ ] (ص مرکب ) (از: بی + ستاره ) بدون ستاره . (ناظم الاطباء). || کنایه از بداختر و بدطالع. (آنندراج ). بدبخت و بی طالع. (...
بی سخاوت . [ س َ وَ ] (ص مرکب )(از: بی + سخاوت ) بخیل . ممسک . رجوع به سخاوت شود.
بی ساخته . [ ت َ / ت ِ ] (ص مرکب )(از: بی + ساخته ) بی آرایش و بی زینت . || بی تزویر. || ساده لوح . (ناظم الاطباء). ساده و بی تکلف و بی تصنع...
بی سامان . (ص مرکب ) (از: بی +سامان ) بی ترتیب . (ناظم الاطباء). بی نظم : گرچه بی سامان نماید کارسهلش را مبین کاندرین کشور گدایی رشک سلطانی...
بی سوادی . [ س َ ] (حامص مرکب ) حالت و چگونگی بیسواد. عامی بودن . امی بودن . (یادداشت مؤلف ). || کم مایگی در دانش و معلومات .
بی سؤال . [ س ُ آ ] (ص مرکب ، ق مرکب ) (از: بی + سؤال ) بدون پرسش . (ناظم الاطباء). آنکه از کسی سؤال نکند. (آنندراج ).- بی سؤال و جواب ...
بی سعادت . [ س َ دَ ] (ص مرکب ) (از: بی + سعادت ) بدبخت و ناشاد و نامراد. (از آنندراج ). بدبخت و بی نصیب و بی بهره . (ناظم الاطباء). رجوع به س...
بی نوایی . [ ن َ ] (حامص مرکب ) حالت و چگونگی بی نوا. بی سرانجامی . (ناظم الاطباء). بی سامانی . (آنندراج ). || بی غذایی . کمی آزوقه . بی قوتی ....
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.