بی
نویسه گردانی:
BY
بی . (اِ) کرم وپروانه . (ناظم الاطباء). بید. (از اشتینگاس ). ظاهراًمصحف یا لهجه ای است «بید» را. و رجوع به بید شود.
واژه های همانند
۹۷۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۴۸ ثانیه
بی سعادتی . [ س َ دَ ] (حامص مرکب )کیفیت و حالت بی سعادت . بدبختی . ناکامی و نامرادی : پیراهن بی سعادتی ز سر درکش ، صدره ٔ جفا چاک زن ۞ . (...
بی سلیقگی . [ س َ ق َ / ق ِ ] (حامص مرکب ) حالت و چگونگی بی سلیقه . بی ذوقی . بی مهارتی . عدم مهارت . (ناظم الاطباء).
بی سامانی . (حامص مرکب ) بی نظمی . بی انتظامی . (یادداشت مؤلف ). بی ترتیبی . بی نظامی . خلل . اختلال . (یادداشت مؤلف ). || بی معیشتی . درویشی و...
بی ساختگی . [ ت َ / ت ِ ] (حامص مرکب ) صداقت و راستی . ساده دلی . بی تزویری . (ناظم الاطباء). رجوع به ساختگی شود.
بی سابقگی . [ ب ِ ق َ / ق ِ ] (حامص مرکب ) حالت و چگونگی بی سابقه . رجوع به سابقه و بی سابقه شود.
بی زینهار. (ص مرکب ) (از:بی + زینهار) بی زنهار. بی امان . بی پناه : آهویی را کرد صیادی شکاراندر آخر کردش او بی زینهار. مولوی .|| بی خوف و خدان...
بی زنجیره . [ زَ رَ / رِ ] (ص مرکب ) که زنجیره ندارد. که منقش به نقش زنجیر نیست : درهم مسیف ؛ درمی که کناره ٔ آن بی نقش باشد. (یادداشت مو...
بی دغدغگی . [ دَ دَغ َ / غ ِ ] (حامص مرکب ) بی اضطرابی و حالت بی دغدغه .
بی دودمان . (ص مرکب ) (از: بی + دودمان ) که دودمان ندارد. بی تبار.نانجیب . که خانواده دار نیست . رجوع به دودمان شود.
بی دیانت . [ ن َ ] (ص مرکب ) (از: بی + دیانت ) بی دین . || بی راستی و بیدرستی . (ناظم الاطباء). رجوع به دیانت شود.