اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

بی آگاه

نویسه گردانی: BY ʼAGAH
بی آگاه . (ص مرکب ) ناواقف . بیخبر. (آنندراج ). بی اطلاع . ناآگاه :
بی خبر باشد از صلح و بی آگاه ز جنگ
هیچ صلحی بجهان بی وی و جنگی سره نی ۞ .

سوزنی (نسخه ٔ خطی کتابخانه لغتنامه ).


|| بی حس : اندامی که دردکند دردش بنشاند که بی آگاه کند آن جای را. (الابنیه عن حقایق الادویه ). و اندامها اندک اندک خدر میشود و بی آگاه . (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
بیعگاه . [ ب َ / ب ِ ] (اِ مرکب ) (از: بیع +گاه ) بیعگه . جای بیع و شرا. (آنندراج ) : در بیعگاه دهر به بادی بداد عمردر قمره ٔ زمانه به خاکی ببا...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.