بیابان
نویسه گردانی:
BYABAN
بیابان . (اِخ ) طایفه ای از طوایف ناحیه ٔ مکران . (جغرافیای سیاسی کیهان ص 101).
واژه های همانند
۱۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
بیابان نورد. [ بان ْ، ن َ وَ ] (نف مرکب ) بیابان گرد و سفرکننده در بیابانها. (ناظم الاطباء). بیابان نوردنده . بیابان گرد : تهیدست مردان پرحوصله ب...
باغ بیابان . (اِخ ) ده کوچکی است از دهن اسفندقه بخش ساردوئیه شهرستان جیرفت که در 107 هزارگزی جنوب ساردوئیه و 9 هزارگزی جنوب راه فرعی ...
بیابان گردی . [ گ َ ] (حامص مرکب ) زیستن در بیابان . بدویت . چادرنشینی . بیابان نوردی . عمل بیابان گرد.
پره ٔ بیابان . [ پ َرْ رَ / رِ ی ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) رجوع به پَرّه شود.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
بیابان نوردی . [ بان ْ،ن َ وَ ] (حامص مرکب ) بیابان گردی . عمل بیابان نورد.
بیابان آتاکاما یکی از خشکترین بیابانهای دنیا در آمریکای جنوبی است. این بیابان که بیشتر پوشیده از شنزار و نمکزار است، از سمت رشته کوههای آند به طر...