بیاد
نویسه گردانی:
BYAD
بیاد. [ ب َ ] (ع مص ) هلاک گردیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
واژه های همانند
۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
بیاد. (اِ مرکب ) بیداری و هشیاری که نقیض خواب و مستی است . (برهان )(آنندراج ) (انجمن آرا) (ناظم الاطباء) (رشیدی ). این کلمه را سروری بمعنی ...
تالثی بیاد.(اِخ ) اعقاب «تالثی بیوس » را تالثی بیاد می گفتند. (ازایران باستان ج 1 ص 754). رجوع به «تالثی بیوس » شود.
بی عد. [ ع َدد ] (ص مرکب ) (از: بی + عد) بی عدد. بی شمار.بی حساب . بی حد. (ناظم الاطباء). بیشماره : این هنری خواجه ٔ جلیل چو دریاست با هنر بی ش...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.