اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

بی چشم

نویسه گردانی: BY CŠM
بی چشم . [ چ َ / چ ِ ] (ص مرکب ) کور. (ناظم الاطباء). آنکه چشم ندارد. || مجازاً، بی خُبْرَت . (یادداشت بخط مؤلف ) :
آنکه بی چشم است بفروشد به یک جو جوهری .

سنایی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
بی چشم و رو. [ چ َ / چ ِ م ُ ] (ص مرکب ) سخت بی حیا. کسی که هر چیز را روشن و آشکار با بی ادبی تواند گفت . بی شرم . رک گو. (ازیادداشت بخط مؤل...
چشم بی آب . [چ َ / چ ِ م ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از بی حیاو بی شرم . (برهان ). کنایه از چشم شوخ و گستاخ . (آنندراج ). بی حیایی و بی ش...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.