بی حرف
نویسه گردانی:
BY ḤRF
بی حرف . [ ح َ ] (ص مرکب ، ق مرکب ) بی سخن و بدون تکلم . || بدون رد کردن . || بدون شک . || فوراً و فی الفور. (ناظم الاطباء).
- بی حرف پیش ؛ (در تداول عامه ) تعویذگونه ای است که پیش از عمل و اقدام یا کاری که کنند یا واقع شود گویند چه معتقدند کاری را که از پیش از وقوع آن خبر دهند آن نخواهد شد. (یادداشت بخط مؤلف ).
واژه های همانند
۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
از این سه واژه، دو واژه آن (حرف، صدا) عربی است و پارسی جایگزین هر سه این است:
موکا (سنسکریت)
موکان= حروف بی صدا
حرف بی ربط. [ ح َ ف ِ رَ ] (ترکیب وصفی ، اِمرکب ) سخن بی معنی . سخن پوچ . حرف پوچ . حرف پریشان .
کنون ناطق خمش گردد کنون خامش به نطق آید رها کن حرف بشمرده که حرف بی شمار آمد. 1- دوست گرامی در واژه نامه وآزه را مدخل نهاده و معنی می کنند نه بیت کامل...