گفتگو درباره واژه گزارش تخلف بی درد نویسه گردانی: BY DRD بی درد. [ دُ ] (ص مرکب ) که دُرد ندارد. بی لرد: شراب بی درد؛ می ناب : مگر دنیا سر آمد کاینچنین آزاد در جنت می بی درد مینوشم گل بی خار میبینم . سعدی .و رجوع به دُرد شود. واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه واژه معنی بی درد بی درد. [ دَ ] (ص مرکب ) (از: بی + درد) که درد ندارد. (یادداشت مؤلف ). بیرنج . بیحس . (ناظم الاطباء). که دردی ندارد. آنکه بی رنج و بی حس اس... نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود