اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

بی ز

نویسه گردانی: BY Z
بی ز. [ زِ ] (حرف اضافه ٔ مرکب ) مخفف بی از. بدون ِ. خالی از :
بی ز تقلیدی نظر را پیشه کن
هم برأی و عقل خود اندیشه کن .

مولوی .


بی ز ابراهیم نمرود گران
کرد با کرکس سفر تا بآسمان .

مولوی .


چون چراغی بی ز زیت و بی فتیل
نی کثیرستش ز نور و نی قلیل .

مولوی .


بی ز استعداد بر کانی روی
بر یکی حبه نگردی محتوی .

مولوی .


بی ز دستی دستها بافد همی
جان جان سازد مصور آدمی .

مولوی .


بی ز ضدی ضد را نتوان نمود
و آن شه بی مثل را ضدی نبود.

مولوی .


بی ز مفتاح خدا این قرع باب
از هوا باشد نه از روی صواب .

مولوی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۴۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
بیض اﷲ غرته . [ ب َی ْ ی َ ضَل ْ لا هَُ غ ُرْ رَ ت َه ْ ] (ع جمله ٔ فعلیه ٔ دعایی ) خدای پیشانی او را سپید کند. خدا او را روسفید کند.
بیض اﷲ وجهه . [ ب َی ْ ی َ ضَل ْ لا هَُ وَ هََ ه ْ ] (ع جمله ٔ فعلیه ٔ دعایی ) خدا رویش را سپید گرداند. خدا او را روسفید کند.
رندان خاک بیز. [ رِ دا ن ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه ازباریک بینان و دقیق نظران و کسانی که دقیقه ای از دقایق تحقیقات را فرونگذارند. (ب...
« قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ صفحه ۵ از ۵ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.