اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

بی ضر

نویسه گردانی: BY ḌR
بی ضر. [ ض َرر / ض َ ](ص مرکب ) (از: بی + ضر) بی ضرر. بی زیان :
سِیُمْشان بد او مه ۞ که هرگز نجوید
مگر خیر بی شر یا نفع بی ضر.

ناصرخسرو.


رجوع به ضر شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
بی زر. [زَ ] (ص مرکب ) (از: بی + زر) بی پول . مفلس . محتاج .- بی زرخرید ؛ میسرشده ٔ بدون خریدن . (ناظم الاطباء).
بیزر. [ ب َ زَ ] (ع اِ) کدنگ گازران . ج ، بَیازِر. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). گزلک . میجنة. کدنگ . کودینه . چوب جامه کوب . (یادداشت مؤلف ...
بیظر. [ ب َ ظَ ] (ع اِ) تلاق . (ناظم الاطباء). بظارة. بظر. تلاق . چوچوله . دلاغ . (یادداشت مؤلف ). || دشنام است مر داه را. (ناظم الاطباء). د...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.