بیظر
نویسه گردانی:
BYẒR
بیظر. [ ب َ ظَ ] (ع اِ) تلاق . (ناظم الاطباء). بظارة. بظر. تلاق . چوچوله . دلاغ . (یادداشت مؤلف ). || دشنام است مر داه را. (ناظم الاطباء). دشنامی است داهان (یعنی کنیزکان ) را. (یادداشت مؤلف ). و رجوع به بظارة شود.
واژه های همانند
۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه
بیزر. [ ب َ زَ ] (ع اِ) کدنگ گازران . ج ، بَیازِر. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). گزلک . میجنة. کدنگ . کودینه . چوب جامه کوب . (یادداشت مؤلف ...
بی ضر. [ ض َرر / ض َ ](ص مرکب ) (از: بی + ضر) بی ضرر. بی زیان : سِیُمْشان بد او مه ۞ که هرگز نجویدمگر خیر بی شر یا نفع بی ضر. ناصرخسرو.رجوع ب...
بی زر. [زَ ] (ص مرکب ) (از: بی + زر) بی پول . مفلس . محتاج .- بی زرخرید ؛ میسرشده ٔ بدون خریدن . (ناظم الاطباء).