اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

بی عوار

نویسه گردانی: BY ʽWʼR
بی عوار. [ ع ِ / ع َ / ع ُ ] (ص مرکب ) (از: بی + عوار) بی عیب :
اختیار دست او جود است جود بی ریا
اعتقاد رای او عدل است عدل بی عوار.

ناصرخسرو.


و رجوع به عوار شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
بیاوار. (اِ) شغل و کار و عمل . (برهان ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). شغل و کار. (رشیدی ) : ندارد مشتری بر برج کیوان جز افزون دگر کار و بیاوار. عنص...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.