گفتگو درباره واژه گزارش تخلف بیقور نویسه گردانی: BYQWR بیقور. (معرب ، اِ) چارپای خرد. مشتق از کلمه ٔ پیکوس ۞ لاتینی . (النقود العربیة ص 160). واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۵ ثانیه واژه معنی بیقور بیقور. [ ب َ / ب ِ ] (اِ) لولو. یک سرودو گوش . بخ . کخ . (یادداشت مؤلف ). رجوع به کخ شود. بیقور بیقور. [ ب َ / ب ِ ] (ع اِ) اسم جمعِ بَقَر. (منتهی الارب ). رجوع به بقر شود. بی غور بی غور. [ غ َ / غُو ] (ص مرکب ) (از:بی + غور) بی پایاب . کم عمق و پایاب . || بی اندیشه و بی فکر. (ناظم الاطباء). رجوع به غور شود. نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود