اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

بیکث

نویسه گردانی: BYKṮ
بیکث . [ ب ِ ک َ ] (اِخ ) یاقوت ، ذیل بنکث نویسد که بیکث نیز آمده است . لسترنج در سرزمینهای خلافت شرقی (ص 511) به همین دو صورت نیز آورده است و اما در حدود العالم فقط بیکث (بدون ضبط) آمده است و گوید قصبه ٔ چاچ است [ به ماوراءالنهر ] وشهری بزرگ است و آبادان . رجوع به بنکث و چاچ شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
بی کس . [ ک َ ] (ص مرکب ) (از: بی + کس ) بی یار و یاور. (ناظم الاطباء) : ازین تخمه بی کس بسی یافتندکه هرگز بکشتنش نشتافتند. فردوسی .ولیکن خ...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.