اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

بیهوده درای

نویسه گردانی: BYHWDH DRʼY
بیهوده درای . [ دَ / دِ دَ ] (نف مرکب ) بیهوده گوی . هرزه گوی . یافه گوی . ژاژخای :
گر رای بقا کنی در اینجای
بیهوده درای و سست رایی .

ناصرخسرو.


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.