اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

پا

نویسه گردانی: PA
پا. (اِخ ) ۞ نام کرسی پادُکاله ۞ از ناحیه ٔ آراس ۞ دارای 652 تن سکنه .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۱۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۲ ثانیه
پیش پا نشستن . [ ش ِ ن ِ ش َ ت َ ] (مص مرکب ) مطلع شدن . دست از کار سابق برداشتن . (نظام ).
پی و پا درست . [ پ َ / پ ِ ی ُ دُ رُ ] (ص مرکب ) دارای بنیادی استوار.
فراهم کردن، جور کردن، تهیه کردن، ارائه کردن، نشان دادن
چهار دست و پا. [ چ َ / چ ِ دَ ت ُ ] (اِ مرکب ) قوائم حیوان ؛ یعنی مجموع شمار دستها و پاهای کسی یا حیوانی . دو دست و دو پای او : چهار دست و پ...
چهل و چهار پا. [ چ ِ هَِ ل ُ چ َ / چ ِ ](اِ مرکب ) ذات اربع و اربعین . که شماره ٔ پاهایش چهل و چهار باشد. || هزارپا یا نوعی از آن . گوشخزک . گو...
سر بر پا نهادن . [ س َب َ ن ِ / ن َ دَ ] (مص مرکب ) تعظیم کردن : دست بوسش چون رسید از پادشاه گر گزیند بوس پا باشد گناه گرچه سر بر پانهادن خدمت...
پشت پا خاریدن . [ پ ُ دَ ](مص مرکب ) پا پشت پای ...؛ کنایه از شاد شدن و خوش آمدن و خوشحال گردیدن باشد. (برهان قاطع) : اینکه او پشت دست میخ...
معنی بی عرضه و نالایق و بی دست و پا دهد، چنانکه گویند: فلان کس دست و پا چلفتی است ، یعنی عرضه و لیاقت انجام کاری را ندارد.
مرغ یک پا داره. (ضرب المثل) شکل محاوره ای ضرب المثل «مرغ یک پا دارد»: تعبیری مثلی، سخت مصر در گفتۀ خویش. عقیدت دیگر نکنم. رای نگردانم. (منبع: امثال و ...
پا بدامن کشیدن . [ ب ِ م َ ک َ/ ک ِ دَ ] (مص مرکب ) گوشه گرفتن . || صبر کردن . (برهان ). || قناعت کردن . (برهان ).
« قبلی ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ صفحه ۱۱ از ۱۲ ۱۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.