پاشا
نویسه گردانی:
PAŠA
پاشا. (اِخ ) (کوه ...) کوهی است در ناحیت آنقره بسنجاق قونیه .
واژه های همانند
۱۱۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۵ ثانیه
پاشا. (اِخ ) ۞ رودخانه ای به شمال غربی روسیه در سرزمینی مردابی . و آن بشاخه هائی تقسیم میشود و بعض این شاخه ها به رودخانه ٔ سویر ۞ که ...
پاشا. (اِخ ) جزیره ای به امریکای جنوبی از توابع شیلی .
پاشا. (اِ) (مأخوذ از کلمه ٔ پادشاه ) و در تداول ترکان عثمانی صاحب رتبه ٔ پاشائی و آن رتبه ای از مراتب کشوری و لشکری است . || لقبی از القا...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
پاشا (به ترکی استانبولی: paşa) یک مقام بالا در سیستم سیاسی امپراتوری عثمانی بودهاست که معمولاً به فرمانداران، تیمسارها یا دیگر اشخاص بزرگ داده میشد....
پاشا (به ترکی استانبولی: paşa) یک مقام بالا در سیستم سیاسی امپراتوری عثمانی بودهاست که معمولاً به فرمانداران، تیمسارها یا دیگر اشخاص بزرگ داده میشد....
علی پاشا. [ ع َ ] (اِخ ) وی از امرای متهور سپاه ایلدرم بایزید در جنگ با امیرتیمور گورکانی بود. (از حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 508).
علی پاشا. [ ع َ ] (اِخ ) ابن افراسیاب پاشا. وی پس از پدرش ، از طرف سلطان عثمانی والی بصره گردید. و در اواخر عمر به هند کوچ کرده و در آنجا ...
زال پاشا. (اِخ ) پدر محمدپاشا حاکم عادلجوز از امرای عثمانی معاصر شاه عباس اول است . رجوع به تاریخ عالم آرای عباسی ص 664 و 783 شود.