اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

پای و پر

نویسه گردانی: PAY W PR
پای و پر. [ ی ُ پ َ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) پا و پر. تاب . طاقت . قدرت . توانائی . نیروی مقاومت :
ببینیم تا چیست آیین و فر
سواری و زیبائی و پای و پر.

فردوسی .


نه گاوستم ایدر نه پوشش نه خور
نه نیرو نه دانش نه پای و نه پر.

فردوسی .


ستودان همی سازدش زال زر
ندارد همی جنگ را پای و پر.

فردوسی .


تو دادی مرا زور و آیین و فر
سپاه و دل و اختر و پای و پر.

فردوسی .


سپاسم ز یزدان که او داد فر
بدین گردش اختر و پای و پر.

فردوسی .


بماندند پیران بی پای و پر
نماند آلت ورزش و ساز و بر.

فردوسی .


سراپرده و خیمه ها گشت تر
ز سرما کسی رانبد پای و پر.

فردوسی .


رجوع به پا و پر شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
پر و پای . [ پ َ رُ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) پای و پر.تاب و طاقت و قدرت و توانائی . (برهان ) : که کاوس بی فر و بی پر و پای نشسته ست بر تخت بی...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.