پتک
نویسه گردانی:
PTK
پتک . [ ] (اِ) بلور. «البلور انفس الجواهر التی یعمل منها الاوانی لو لاتبزله بالکثرة و یسمیه الهند پتک و فیه فضل صلابة یقطع بها کثیر من الجواهر...». (الجماهر ص 183).
واژه های همانند
۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
پتک . [ پ ُ ] (اِ) کدین بزرگ آهنگران . (اسدی ). فطیس . خایسک بزرگ . مطراق . مطرقه . آنچه آهنگران با آن کوبند. مطرقه ای بزرگ از فولاد که آهنگر...
پتک . [ پ ُ ت ُک ِ ] (اِخ ) ۞ شهری است در ممالک متحده ٔ امریکا رد آی لاند واقع در کنار بلاکستون دارای 175000 تن سکنه . و صنعت نساجی پنبه ای ...
پتک زن . [ پ ُ زَ ] (نف مرکب ) آهنگر. پتکدار : سر عدو بتن اندر فروبرد بدبوس چنانکه پتک زن اندر زمین بردسندان .فرخی .