پته
نویسه گردانی:
PTH
پته . [ پ َ ت َ / ت ِ ] (اِ) جواز. گذرنامه . بلیط. گذرنامه ٔ اسب و استر و اشتر و خر و الاغ و مال التجاره و جز آن . جواز مالداران که حاکی از ادای حق راهداری است . || بندگونه ای که جاجا در جویهای نشیب دار بندند که هم آب نگاه دارد و هم جوی شسته نشود.
- پته اش روی آب افتادن ؛ راز و سرّ او فاش شدن .
- پته بستن ؛ بستن بند در جای جای جویهای نشیب دار.
واژه های همانند
۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
پته .[ پ َت ْ ت َ ] (هندی ، اِ) نوعی از شمشیر راست باشد.
دامن. ردا. قسمت پایین لباس و روپوش
نام تالابی در استان اردبیل و از مهمترین تالاب های استان اردبیل و پرندگان مهاجر آبزی و جذب گردش در منطقه نمین می باشد. این تالاب در پی خشکسالی و برداشت...
تته پته . [ ت ِ ت ِ پ ِ ت ِ ] (اِ مرکب ، ازاتباع ) تت و پت . لکنت . با کردن و افتادن مستعمل : تته پته کردن . تته پته افتادن . رجوع به تت و ...
تته پته کردن . [ ت ِ ت ِ پ ِ ت ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) به تته پته افتادن . لکنت بیان . رجوع به ماده ٔ قبل شود.
تته پته افتادن . [ ت ِ ت ِ پ ِ ت ِاُ دَ ] (مص مرکب ) تته پته کردن . از نادانی یا ترس بیان مقصود را بخوبی نتوانستن . تت و پت کردن . رجوع به...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.