پرهون . [ پ َ ] (اِ) دایره و هرچیز میان تهی را گویند مانند چنبر و طوق و هاله ٔ ماه و امثال آن . (برهان قاطع).هرچیز گرد میان تهی . چنبرماه . خرمن ماه
: آنچ بعلم تو اندر است گر آنرا
گرد ضمیر اندر آوریش چو پرهون .
دقیقی .
گاه چون ایوان پرهون گرد گرددسر بسر
گاه چون کاخ عقیقین بام و زرین در شود.
فرخی .
ای شده غافل ز علم و حجت و برهان
جهل کشیده بگرد جان تو پرهون .
ناصرخسرو.