پری
نویسه گردانی:
PRY
پری . [ ] (اِخ ) مؤلف قاموس الاعلام گوید: نام نهری است در منتهای شمال شرقی دَرسم و بطرف جنوب غربی جریان دارد طول آن تقریباً صدهزار گز. آنگاه که رود موزور و چند آب دیگر به وی پیوندد در نزدیکی خرپوت به رود مراد ریزد در سابق وادی این نهر نیز بنام پری قضائی بود تابع سنجاق مازگرد.
واژه های همانند
۶۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
پری زدگی .[ پ َ زَ دَ / دِ ] (حامص مرکب ) جن زدگی . سفع. صرع .
پری زدن . [ پ َرْ ری زَ دَ ] (مص مرکب ) در تداول اطفال پریدن و پرواز کردن است .
پری کانت . [ پْری / پ ِ ] (فرانسوی ، اِ) ۞ جنسی از ماهیان اکانتوپتِر ۞ از خانواده ٔ پرسیده ۞ مشتمل بر ماهیان متوسط مستطیل و از فلس های ب...
پری ماه . [ پ ُ ی ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مص مرکب ) حالت بدر: و پری ماه را استقبال خوانند. (التفهیم ابوریحان ).
پری نژاد. [ پ َ ن ِ ] (ص مرکب ) که اصل و تبار از پری دارد. پری زاد. پری زاده (کنایه از معشوق ) : گوری کنیم و باده کشیم و بُویم شادبوسه دهی...
پری لائوس . [ پ ِ ] (اِخ ) ۞ نام سردار آنتی گون یکی از سرداران اسکندر و والی سوریه .وی در کاریه از پولی کلیت سردار سلکوس و بطلمیوس در خشکی ...
پری تی وی . [ پْری / پ ِ ] (اِخ ) ۞ نام الهه ٔ هندی تشخص زمین در رگ ودا. او زوجه ٔ دیوس ۞ (آسمان ) است و مادر موجودات . بعدها پوراناها ۞ ...
پری پولیه . [پْری ِ / پ ِ ری ِ پ ُ ی ِ ] (اِخ ) ۞ به ساحل نهرالیم قصبه ٔ کوچکی در شمال شرقی سنجاق طاش لیجه از ولایت قوصوه . او را مسجد جام...
پری نبیوس . [ پْری / پ ِ ن ُ] (فرانسوی ، اِ) ۞ جنسی ازحشرات کُلئوپتِر ۞ ، درازشاخ ۞ ، از خانواده ٔ پری ُنیده ۞ مخصوص ناحیه ٔ مدیترانه .
پری گرفته . [ پ َ گ ِ رِ ت َ / ت ِ ] (ن مف مرکب ) کسی را گویند که جن با او یار شده باشد و او را ازمغیبات خبر دهد و از ماضی و مستقبل گوید و دزدب...