اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

پست

نویسه گردانی: PST
پست . [ پ ُ ] (فرانسوی ، اِ) اداره ای که نامه ها و امانات از جائی بجائی برد و رساند. چاپارخانه . || شخصی که نامه ها و امانات رساند: چاپار. چپر. پیک . برید. || منازلی در راه شهرها که در آن مرکوب برای حمل مسافر و بار نگاه دارند. || محل خدمت مأمورین انتظامی . || شغل . پایگاه . در ادارات دولتی . || پاسگاه . (از لغات فرهنگستان ).
- غلام پُست ؛ مأموری که با بسته های پستی و نامه ها از شهری به شهری همراه رود.
- فراش پست ؛ آنکه نامه و بسته های امانات به صاحبان آن برد. پیک . گسی بنده . و رجوع به گسی بنده شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۵ ثانیه
پست فطرت . [ پ َ ف ِ رَ ] (ص مرکب ) ناکس . دون . دنی . سفله . فرومایه . رذل .
پست شدن . [ پ َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) فرود شدن . سَفال . سُفول . هُفات . انهفات . (منتهی الارب ). || ویران شدن . منهدم گشتن . فرود آمدن . خراب شد...
پست بالا. [ پ َ ] (ص مرکب ) رجوع به پست شود.
پست قامت . [ پ َ م َ ] (ص مرکب ) رجوع به پست شود.
چاه پست . [ هَِ پ َ ] (اِ مرکب ) کنایه از دنیا باشد. (برهان ) (آنندراج ). عالم . (ناظم الاطباء).
پُست مُدرن. پسا نوگرا. آنچه از دیدگاه تاریخی بعد از نوگرائی، در ادبیات، معماری، و غیره، به وقوع پیوسته است. آنچه منسوب و یا مربوط است به پسانوگرائی از...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
پست گشتن . [ پ َ گ َ ت َ ] (مص مرکب ) پست گردیدن . || تنزل کردن : امروز پست گشت مرا همت بلندزنگار غم گرفت مرا تیغ غمزدای .مسعودسعد.
غلام پست . [ غ ُ م ِ پ ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) مأمور پست که نامه ها و مراسلات را توزیع میکند. گسی بنده . رجوع به گسی بنده شود.
پست دادن . [ پ ُ دَ ] (مص مرکب ) کشیک دادن بنوبت .
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۴ ۳ ۴ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.