پست
نویسه گردانی:
PST
پست . [ پ ِ ] (اِخ ) پایتخت مجارستان که اردوی مغول در عصر اوکتای قاآن (متوفی بسال 639 هَ . ق .) آنرا گشودند و تا نزدیک وینه از طرفی و تا سواحل بحر ادریاتیک از طرفی دیگر پیش رفتند ولی از آن جهت که مردم مجارستان یعنی مجارها (هنگریها) با مغول از یک نژاد بودند پس از یک سال [ مغول ] مملکت ایشان را رها کرده بهمان تبعیت رسمی قناعت کرد. (تاریخ مغول عباس اقبال ج 1 ص 148). پایتخت مجارستان بوداپست است و آن دو جزء است : بودا و پست و مجموع آن دو را چون مفردی استعمال کرده بوداپست گویند و رود دانوب این دو جزء را از هم جدا کند. رجوع به بوداپست شود.
واژه های همانند
۳۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۷۴ ثانیه
پست فطرتی . [ پ َ ف ِ رَ ] (حامص مرکب ) پستی . فرومایگی . ناکسی . دنائت .
پست کردن . [ پ َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) فرود آوردن . فرود افکندن . پائین آوردن . بزیر افکندن . تنزل دادن . هبت . (منتهی الارب ): خداوند این علت را...
خانه ٔ پست . [ ن َ / ن ِ ی ِ پ َ ](ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) دنیا. عالم . (ناظم الاطباء) (آنندراج ) . دنیای فانی . || قبر. (آنندراج ). گور. مدفن . ...
بلند و پست . [ ب ُ ل َ دُ پ َ ] (ترکیب عطفی ) فوق و تحت . (آنندراج ). بالا و پایین . (ناظم الاطباء). || بالای کوه و پایین دره . (ناظم الاطباء)....
پست بادام . [ پ ُ ت ِ ] (اِخ ) موضعی در جنوب بیابانک . ظاهراًصورتی از پشت بادام باشد. رجوع به پشت بادام شود.
پست بریدن . [ پ َ ب ُ دَ] (مص مرکب ) از بن و بیخ بریدن . رجوع به پست شود.
پست شمردن . [ پ َ ش ِ م ُ دَ ] (مص مرکب ) تحقیر. ترذیل .
صندوق پست . [ص َ ق ِ پ ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) صندوقی که اداره ٔ پستخانه بر سر چهارراه ها یا در جاهای دیگر بر دیوارها نصب کند تا مردم نام...
پست نشستن . [ پ َ ن ِ ش َ ت َ] (مص مرکب ) آسوده نشستن . راحت بودن . آرام داشتن . فارغ بال بودن . مستریح بودن . و نیز رجوع به پست شود.
پُست مُدرنیست. (اسم) پسانوگرا، شخصی که یا مطابق مبانی پسانوگرائی رفتار می نماید و یا به این مبانی متعهد است. (صفت) از و یا مربوط به پسانوگرایان و یا پ...