اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

پوذ

نویسه گردانی: PWḎ
پوذ. (اِ) پده . قاو. قو. خف :
گر برفکند گرم دم خویش به گوگرد
بی پوذ ز گوگرد زبانه زند آتش .

منجیک ترمذی .


رجوع به پود شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۶۶ ثانیه
پوز خاوان . (اِخ ) ناحیتی بجنوب تایمنی در افغانستان .
پوز تر کردن . [ ت َ ک َ دَ] (مص مرکب ) دهان تر کردن . لب تر کردن : ترک این شرب ار بگوئی یک دو روزتر کنی اندر شراب خلد پوز.مولوی .
بی دک و پوز. [ دَ ک ُ ](ص مرکب ) (از: بی + دک + و + پوز) بی هیأت و قیافه . بی سر و وضع (در تداول با لحن تحقیر و تمسخر). (ازامثال عامیانه ٔ...
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.