پیش آینده
نویسه گردانی:
PYŠ ʼAYNDH
پیش آینده . [ آ ی َ دَ / دِ ] (نف مرکب ) مقبل . مقدم . نزدیک آینده . متصدی . (منتهی الارب ). مترقی . متجاوز. رخ دهنده : متکلف ؛ پیش آینده بکاری که افزون باشد از حاجت . مستمیت ؛ پیش آینده به جنگ . کابح ؛ پیش آینده ازآن چیز که فال بد می گیری از وی . میتاح ؛ پیش آینده مردم را به بدی . (منتهی الارب ). رجوع به پیش آمدن شود.
واژه های همانند
۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
در نامه ای که رستم فرخزداد سردار سپاه ایران در جنگ قادسیه به برادرش می نویسد، پیش بینی می کند که اگر ایران از اعراب شکست بخورد، آینده ی ایران چنین خو...