اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

پیش رو

نویسه گردانی: PYŠ RW
پیش رو. [ ش ِ ] (ق مرکب ) مقابل پشت سر. مقابل غیاب و غیبت و قفا. امام . در حضور. خلاف پشت سر. برابر. بنزد. نزدیک . برابر چشم . قدام . پیش روی :
بجنبید بر بارگی شاه نو
ز قلب سپه رفت تا پیش رو.

فردوسی .


ازین هر سه کهتر بود پیش رو
مهین باز پس ، در میان ماه نو
نشیند کهین نزد مهتر پسر
مهین را بنزد کهین تاجور.

فردوسی .


بوستان افروز پیش ضیمران
چون نزاری پیش ِ روی فربهی .

منوچهری .


- پیش رویش گفتن : در چشمش گفتن .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
پیشرو. [ رَ / رُو ] (نف مرکب ) پیش رونده : ابا لشکر و جنگسازان نوطلایه به پیش اندرون پیشرو. فردوسی . || مقدم . سابق . (دهار). که نخست رفتن ...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.