پیش مردن . [ م ُ دَ ] (مص مرکب ) فدا شدن کسی را. قربان او گردیدن . برخی ِ او گشتن . برخی ِ جان او شدن
: نه هر کس پیش میری ، بیش میرد
بدین سختی غمی در پیش گیرد.
نظامی .
سرو من خوش میخرامی پیش بالا میرمت
ماه من خوش میروی کاندر سراپا میرمت .
سعدی .
برخی جانت شوم که شمع فلک را
پیش بمیرد چراغدان ثریا.
سعدی .