لواخ-ة. [ ل ِ خ َ ] (ع اِ) مسکه ٔ گداخته با شیر. لیاخة. (از منتهی الارب ).
منشغ-ة. [ م ِش َ غ َ ] (ع اِ) دارودان . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به منشع شود.
ت-رنی-ح . [ ت َ ] (ع مص ) بیهوش شدن ۞ یقال رنح (مجهولاً) اذا غشی علیه . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از المنج...
کوت-ه آمدن . [ ت َه ْ م َ دَ ] (مص مرکب ) کوتاه آمدن . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به کوتاه آمدن شود.
ح . (حرف ) حرف ششم است از حروف هجاء عرب پس از جیم و پیش از خاء و حرف هشتم از حروف فارسی پیش از خاء و پس از چ . و آن از حروف مصمته ٔ مل...
ه. (حرف ) حرف سی ویکم است از حروف هجای فارسی و بیست وهفتم از حروف هجای عربی . نام آن «ها» ونشانه ٔ آن در تحریر «هَ ، ه » است و به حساب ...
ه . [ هَِ/ ها ] (ع حرف ، ضمیر) در عربی بر حسب لهجه های مختلف گاهی این حرف به حروف دیگری تبدیل شود یا بدل از آنها آید.اَ: هَثَر، اَثَر. هرا...
غجم-ه . [غ ُ م َ / م ِ ] (اِ) غُژم ، در تداول خراسانیان دانه . حب . گلّه . حبه . حبه ٔ انگور: انگورها را لفتش مده غجمه مره . یا دستش نزن غجمه ...
جغن__ه . [ ج ِ غ ِ ن ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان درزآب بخش حومه ٔ شهرستان مشهد واقع در 31هزارگزی شمال باختری مشهد کنار راه قدیمی مشهد - قو...