گفتگو درباره واژه گزارش تخلف تاب خوردن نویسه گردانی: TAB ḴWRDN تاب خوردن . [ خوَرْ / خُرْ دَ ] (مص مرکب ) در تاب نشستن و در هوا آمدن و شدن ، در تاب بحرکت آمدن و شدن در هلاچین . || در پیچ و تاب شدن و پیچیده شدن : تاب خوردم رشته وار اندر کف خیاط صنعبس گره بر خیط خودبینی و خودرایی زدم .سعدی . واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۲ ثانیه واژه معنی پیچ و تاب خوردن پیچ و تاب خوردن . [ چ ُ خوَرْ / خُرْ دَ ] (مص مرکب ) بخود پیچیدن چنانکه دردمندی . بهر سوی متمایل شدن چون مستی یا بیهشی یا مبهوتی . بی آرامی... نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود