اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

تاج

نویسه گردانی: TAJ
تاج . (اِخ ) (الَ ...) کتاب التاج (تاگ نامک ) کتابی از ایرانیان قدیم که آنرا بعربی ترجمه کرده اند (ابن الندیم ). کتاب التاج فی سیرة انوشیروان نام کتابی است که ابن المقفع از فارسی بعربی نقل کرده است . || کتابی است مبنی بر مناقب و مآثر آل بویه که ابواسحاق ۞ ابراهیم بن هلال مشهور بصابی بنام عضدالدوله تصنیف کرد. رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 427 شود.در تاریخ بیهقی نام این کتاب «کتاب تاجی » ذکر شده است :... و آن قصه دراز است و در اخبار آل بویه بیامده در کتاب تاجی که ابواسحاق دبیر ساخته است . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 191)... و آن نمود که در کتاب تاجی بواسحاق صابی برانده است . (تاریخ بیهقی چ فیاض ص 380).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳۸۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۸ ثانیه
تاج خواه . [ خوَا / خا ] (نف مرکب ) پادشاه . (آنندراج ). افسرخواه . دوستدار و خواهنده ٔ تاج . تاج پرست : روا رو برآمد که بگشای راه که آمد نوآیین ...
تاج دار. [ ج ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) معنی آن ، تاج ازآن دار بوده . (شرفنامه منیری ). لایق دار : سخن هر سری را کند تاجدارسری را کند هم ...
تاج دیک . [ ج ِ ] (اِ مرکب ) کنایه از تاج ِ خروس است . (انجمن آرای ناصری ).
تاج دین . [ ج ِ ] (اِخ ) رجوع به تاج الدین (مکرر) شود.
تاج رسل . [ ج ِ رُ س ُ ] (اِخ ) کنایه از رسول اکرم ص : جمله رسل بردرش مفلس طالب زکوةاو شده تاج رسل تاجر صاحب نصاب .خاقانی .
تاج آباد. (اِخ ) نام دهی نزدیک گردنه ٔ اسدآباد.
تاج آباد. (اِخ ) مرکز بلوک هوات در یزد.
تاج آباد. (اِخ ) قریه ای است به شش فرسنگی جنوب شهر داراب (فارسنامه ٔ ناصری ).
تاج آباد. (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان کرند بخش بشرویه شهرستان فردوس . ده هزارگزی باختر بشرویه ، دو هزارگزی جنوب مالرو عمومی بشرویه برقه ...
تاج آباد. (اِخ ) دهی از دهستان باشتن بخش داورزن شهرستان سبزوار، 62 هزارگزی جنوب خاوری داورزن و هشت هزارگزی جنوب شوسه ٔ عمومی مشهد به طه...
« قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ صفحه ۵ از ۳۹ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.