تاج الدین
نویسه گردانی:
TAJ ʼLDYN
تاج الدین . [ جُدْ دی ] (اِخ ) (شیخ ...) استوی . حمداﷲ مستوفی در تاریخ گزیده نام او رادر زمره ٔ اکابر مشایخ آرد: در ذکر مشایخ از مسلمانان ، هر که صحبت رسول علیه الصلوة و السلم دریافته بودایشانرا صحابه خوانند و هر که ایشان را دریافت تابعین گویند و هر که تابعین دریافت تبع تابعین لقب دادند لقب دراز می شد، اقوامی را که بعد از ایشان بودند مشایخ خطاب کردند اکنون ذکر بعضی از اکابرایشان ایرادکرده می شود... شیخ تاج الدین استوی ... رجوع به تاریخ گزیده ج 1 فصل چهارم از باب پنجم صص 760- 792 شود.
واژه های همانند
۲۱۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۹ ثانیه
تاج الدین . [ جُدْ دی ] (اِخ ) احمدبن شرف الدین سعیدبن محمدبن الاثیر الحلبی الکاتب المنشی که بعد از فوت فتح الدین عبدالظاهر ابتدا در دمشق ...
تاج الدین . [ جُدْدی ] (اِخ ) احمدبن عبدالقادربن مکتوم قیسی حنفی . رجوع به احمدبن ... و ابن مکتوم در همین لغت نامه شود.
تاج الدین . [ جُدْ دی ] (اِخ ) احمدبن عثمان بن ابراهیم صبیح ترکمان ... رجوع به احمد... شود.
تاج الدین . [ جُدْ دی ] (اِخ ) احمدبن عزالدین اسماعیل بن احمد. پدرش از صوفیان خوش منظر و خوش محضر بود خانواده ٔ او از مردم پرهیزکار و عابد بودند...
تاج الدین . [ جُدْ دی ] (اِخ ) احمدبن محب الدین محمدبن الکمال الضریر العباسی وی از جد خود و ابن رواج والسبط روایت کرد، در جمادی الاول 721...
تاج الدین . [ جُدْ دی ](اِخ ) احمدبن محمدبن عبدالکریم زاهد اسکندرانی مکنی به ابوالفضل . رجوع به احمدبن ... و ابن عطااﷲ شود.
تاج الدین . [ جُدْ دی ] (اِخ ) احمدبن محمدبن عبدالقادر بعضی نسب ابن مکتوم را احمدبن محمدبن عبدالقادر نوشته اند. رجوع به ابن مکتوم و احمدب...
تاج الدین . [ جُدْ دی ] (اِخ ) (خواجه ...) احمدبن محمدبن علی معروف به تاج الدین عراقی از وزرای امیر مبارزالدین محمد مظفر و یکی از ممدوحین ...
تاج الدین . [ جُدْ دی ] (اِخ ) (الشیخ ...) احمدبن محمود نعمانی معروف به حرّ. از بزرگان و دانشمندان علم حدیث و تفسیر و حافظ قرآن کریم و ضابط...
تاج الدین . [ جُدْ دی ] (اِخ ) احمدبن محمود عمر خجندی . رجوع به احمد... شود.