تاج الدین
نویسه گردانی:
TAJ ʼLDYN
تاج الدین . [ جُدْ دی ] (اِخ ) (امیر...) حسن ملکی از حکام هرات و معاصر سلطان حسین بایقرا:
... خاقان منصور [ سلطان حسین بایقرا ] بی دغدغه بابیورد در آمده اشراف و اعیان آن ولایت بلوازم نیازو نثار قیام نمودند و باظهار اخلاص و دولتخواهی خدام و موکب پادشاهی زبان حال و قال گشودند و این خبر به دارالسلطنه ٔ هرات رسید، امیر تاج الدین حسن ملکی و امیر بی نظیر که در شهر بامر حکومت و داروغگی اشتغال داشته بضبط برج و باره پرداختند و صورت واقعه را بسمرقند عرضه داشت کرده ... (حبیب السیر چ خیام ج 4 ص 133).
واژه های همانند
۲۱۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۵۸ ثانیه
تاج الدین . [ جُدْ دی ] (اِخ ) احمدبن شرف الدین سعیدبن محمدبن الاثیر الحلبی الکاتب المنشی که بعد از فوت فتح الدین عبدالظاهر ابتدا در دمشق ...
تاج الدین . [ جُدْدی ] (اِخ ) احمدبن عبدالقادربن مکتوم قیسی حنفی . رجوع به احمدبن ... و ابن مکتوم در همین لغت نامه شود.
تاج الدین . [ جُدْ دی ] (اِخ ) احمدبن عثمان بن ابراهیم صبیح ترکمان ... رجوع به احمد... شود.
تاج الدین . [ جُدْ دی ] (اِخ ) احمدبن عزالدین اسماعیل بن احمد. پدرش از صوفیان خوش منظر و خوش محضر بود خانواده ٔ او از مردم پرهیزکار و عابد بودند...
تاج الدین . [ جُدْ دی ] (اِخ ) احمدبن محب الدین محمدبن الکمال الضریر العباسی وی از جد خود و ابن رواج والسبط روایت کرد، در جمادی الاول 721...
تاج الدین . [ جُدْ دی ](اِخ ) احمدبن محمدبن عبدالکریم زاهد اسکندرانی مکنی به ابوالفضل . رجوع به احمدبن ... و ابن عطااﷲ شود.
تاج الدین . [ جُدْ دی ] (اِخ ) احمدبن محمدبن عبدالقادر بعضی نسب ابن مکتوم را احمدبن محمدبن عبدالقادر نوشته اند. رجوع به ابن مکتوم و احمدب...
تاج الدین . [ جُدْ دی ] (اِخ ) (خواجه ...) احمدبن محمدبن علی معروف به تاج الدین عراقی از وزرای امیر مبارزالدین محمد مظفر و یکی از ممدوحین ...
تاج الدین . [ جُدْ دی ] (اِخ ) (الشیخ ...) احمدبن محمود نعمانی معروف به حرّ. از بزرگان و دانشمندان علم حدیث و تفسیر و حافظ قرآن کریم و ضابط...
تاج الدین . [ جُدْ دی ] (اِخ ) احمدبن محمود عمر خجندی . رجوع به احمد... شود.