تاج الدین
نویسه گردانی:
TAJ ʼLDYN
تاج الدین . [ جُدْ دی ] (اِخ ) عم زاده ٔ بلخی . در فهرست کتابخانه ٔ مدرسه ٔ سپهسالار بنقل از یک دیوان کهنسال انوری چنین آمده است :
... انوری دست بدان مال دراز کرد و پای در خرابات نهاد و بمدت اندک آن میراث بشراب و شاهد آخر رسانید چون مفلس شد هیچ نماند شعر و شیوه ٔ مدح بگزید و بوقت حاجت قصیده می گفت و بدان روزگار نامرادی بر می برد ناگاه تاج الدین (در نسخه ٔ دیگر- تاج الدین عم زاده ٔ بلخی ) او را تشنیع کرد و بی رمیئنت (کذا) معایب او را گفتن گرفت انوری را این نوع دشوار نمود... (فهرست کتابخانه ٔ مدرسه ٔ عالی سپهسالار ج 2 ص 565).
واژه های همانند
۲۱۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۴ ثانیه
تاج الدین . [جُدْ دی ] (اِخ ) تبریزی . وی مفتاح العلوم علامه ٔ سراج الدین ابویعقوب یوسف بن محمدبن علی السکاکی را تنقیح کرده است . (کشف الظ...
تاج الدین . [ جُدْ دی ] (اِخ ) (خواجه ...) تبریزی . رجوع به تاج الدین علیشاه جیلانی شود.
تاج الدین . [ جُدْ دی ] (اِخ ) تبریزی . رجوع به تاج الدین ابومحمد علی بن عبداﷲبن ابی الحسن الاردبیلی تبریزی شود.
تاج الدین . [ جُدْ دی ] (اِخ ) تکین تاش از ملوک لرستان بزمان امیر مبارزالدین مظفری ... در اواخر محرم سنه ٔ سبع و خمسین و سبعمائه عزیمت بر اس...
تاج الدین . [ جُدْ دی ] (اِخ ) تمران شاه . عوفی در لباب الالباب در ترجمه ٔ حال او آرد: الملک المعظم تاج [ الدین ] تمران شاه شاهزاده و گوهر...
تاج الدین . [ جُدْ دی ] (اِخ ) جعبری . رجوع به ابومحمد جعبری شود.
تاج الدین . [ جُدْ دی ] (اِخ ) جیلانی . رجوع به تاج الدین (خواجه ...) علی شاه جیلانی شود.
تاج الدین . [ جُدْدی ] (اِخ ) چلبی . رجوع به تاج الدین حسن چلبی شود.
تاج الدین . [ جُدْ دی ] (اِخ ) (خواجه ...) جیلان تبریزی . رجوع به تاج الدین علی شاه جیلانی شود.
تاج الدین . [جُدْ دی ] (اِخ ) حرب بن محمد بن عزالملک نبیره ٔ پسری تاج الدین ابوالفضل بزرگ که در سال 564 هَ . ق . پس از ملک شمس الدین محمد ...