اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

تازه خدمت

نویسه گردانی: TAZH ḴDMT
تازه خدمت . [ زَ / زِ خ ِ م َ ] (ص مرکب ) نوکر و خدمتگاری که تازه بسر خدمت آمده باشد. (ناظم الاطباء). || مجازاً، خوش خدمت . تازه نفس . چابک :
بهار آمد آنگه سلیمان اساس
از او دیو زرد خزان در هراس
بپایین تخت روان حباب
پریزاد گل تازه خدمت چو آب .

طغرا (از آنندراج ).


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.