اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

تازه نفس

نویسه گردانی: TAZH NFS
تازه نفس . [ زَ / زِ ن َ ف َ ](ص مرکب ) تازه دم . کسی که تازه وارد کاری شده و هنوزخسته نشده است . (فرهنگ نظام ): لشکری بزرگ و تازه نفس بمیدان فرستادند. اسبانی تازه نفس . قشونی تازه نفس .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
نفس تازه کردن . [ ن َ ف َ زَ / زِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) رفع ماندگی کردن . اندکی استراحت کردن . نفس راست کردن . نفس درست کردن . دمی توقف و اس...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.