تأق
نویسه گردانی:
TAQ
تأق . [ ت َ ءَ ] (ع مص ) پر شدن مشک از آب . (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). پر شدن مشک . (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط). || اندوهناک گردیدن . || پرخشم شدن . (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). تأق فلان ؛ سرشار شدن وی از خشم یا اندوه و شتافتن وی ببدی . (از قطر المحیط). تأق مرد؛ سرشار شدن وی از خشم و غیظ و شتافتن وی . و از امثال عرب است : انت تئق و انا مئق و کیف نتفق ؛ تو شتاب ببدی داری و من شتاب بگریه ، و مثل را در موردی آورند که دو تن توافق اخلاقی نداشته باشند. (از اقرب الموارد). و رجوع به تَئِق شود.
واژه های همانند
۱۰۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۵۰ ثانیه
طاق و طرنب . [ ق ُ طُ رُمْب ْ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) طاق و ترم . طاق و ترنب . طاق و طرم . طاق و طارم . از لغات مترادفه است ، به معنی کرّ و ف...
طاق و ترنب . [ ق ُ ت ُ رُمْب ْ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) رجوع به طاق و طارم شود.
طاق و طارم . [ ق ُ رُ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) از اتباع است : نقل است که یک شب هارون الرشید فضل برمکی را که یکی از مقربان بود گفت که امشب...
طاق مینائی . [ ق ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه است از آسمان و روزگار و چرخ : عقل کل را آبگینه ریزه در پای اوفتادبس که سنگ تجربت برط...
طاق الحرانی . [ قُل ْ ح َرْ را ] (اِخ ) محله ای است در جانب غربی بغداد، گویند از حد پل جدید و شارع طاق حرانی تا شارع باب الکرخ منسوب است بق...
طاق فیروزه . [ ق ِ زَ / زِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) و طاق فیروزه رنگ هر دو به معنی آسمان است . (برهان ). و رجوع به مجموعه ٔ مترادفات ص 10 ...
طاق خرپشته . [ ق ِ خ َ پ ُ ت َ / ت ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) عماری . (از فرهنگ سکندرنامه ) (آنندراج ). || نوعی طاق . رجوع به خرپشته شود.
طاق پیروزه . [ ق ِ زَ / زِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه است از آسمان : از آنگه که بردم به اندیشه راه در این طاق پیروزه کردم نگاه .نظ...
خرگاه شش طاق . [ خ َ هَِ ش َ / ش ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از عالم است : بسی گشتم در این خرگاه شش طاق شگفتی ها بسی دیدم در آفاق .نظا...
طاق و طمطراق . [ ق ُ طُ طُ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) نیزاز اتباع است . رجوع به طاق و طارم شود : ای خداوندان طاق و طمطراق صحبت گیتی نمی ارزد فر...