تأم
نویسه گردانی:
TAM
تأم . [ ت َءْم ْ ] (ع مص ) دوگانه تار و پود بافتن جامه را. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || روشی آوردن اسب بعد روشی . (منتهی الارب ). مجی ٔ الفرس جریاً بعد جری . (اقرب الموارد).
واژه های همانند
۳۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
تام و تمام . [ تام ْ م ُ / م م وَ ت َ ] (ص مرکب ) از اتباع . کامل . بی عیب . کامل از هر جهت . اقصی کمال ممکن . بدون نقص .
تام قنبرعلی . [ ق َ ب َ ع َ ] (اِخ ) دهی از دهستان کندگلی بخش سرخس شهرستان مشهد است و در دوازده هزارگزی باختر سرخس و یازده هزارگزی شمال شوس...
تام میررحمان . [ رَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کندگلی بخش سرخس شهرستان مشهد. در ده هزارگزی جنوب باختری سرخس و هفت هزارگزی شمال شوسه ٔ عم...
طعم داشتن . [ طَ ت َ ] (مص مرکب ) مزه داشتن : آن کوزه بر کفم نه کآب حیات داردهم طعم نار دارد هم رنگ ناردانه .سعدی .