اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

تب افروز

نویسه گردانی: TB ʼFRWZ
تب افروز. [ ت َ اَ ] (ن مف مرکب ) کسی که تب داشته باشد. (بهار عجم ) (آنندراج ). تب افروخته . کسی که از تب افروخته شده باشد :
سراغ شعله از خاکستر ما چند پرسیدن
تب افروزان زخود رفتند و برجا ماند بسترها.

میرزا بیدل (از بهار عجم ).


|| (نف مرکب ) که تب را مشتعل سازد.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
طبعفروز. [ طَ ف ُ ] (نف مرکب ) هر آنچه خاطر را روشن دارد : گهی به بُست در این بوستان طبعفروزگهی به بلخ در آن باغهای روح افزای .فرخی .
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.