اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

طبعفروز

نویسه گردانی: ṬBʽFRWZ
طبعفروز. [ طَ ف ُ ] (نف مرکب ) هر آنچه خاطر را روشن دارد :
گهی به بُست در این بوستان طبعفروز
گهی به بلخ در آن باغهای روح افزای .

فرخی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱ مورد، زمان جستجو: ۱.۰۷ ثانیه
تب افروز. [ ت َ اَ ] (ن مف مرکب ) کسی که تب داشته باشد. (بهار عجم ) (آنندراج ). تب افروخته . کسی که از تب افروخته شده باشد : سراغ شعله از خا...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.