تبعض
نویسه گردانی:
TBʽḌ
تبعض . [ ت َ ب َع ْ ع ُ ] (ع مص ) پاره پاره شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (دهار). بعض بعض شدن . (زوزنی ). بهره بهره گردیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). حصه حصه شدن . (آنندراج ). جزٔجزء شدن . (از قطر المحیط). || (اصطلاح فقهی ) خیار تبعض صفقه ؛ و آن چنان است که عقد بیع نسبت بقسمتی از مبیع بعللی از قبیل اینکه بعض از مبیع مستحق للغیر درآید باطل شود، در این صورت خریدار مخیر است معامله را برهم زند یا آن را نسبت بمقداری از مبیع که عقد بر آن صحیح است بپذیرد و این را خیار تبعض صفقه نامند.
واژه های همانند
۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
تب آز. [ ت َ ب ِ ] (ترکیب اضافی ) کنایه از شدت حرص باشد. حرارت طمع. شدت و حدت شره : کفت عیسی آسا به اعجاز همت تب آز را پیش از آهنگ بسته ...