تجن
نویسه گردانی:
TJN
تجن . [ ت َ ج َ ] (اِخ ) (رود...) رود تجن از کوه نیزآباد (در دهستان پشتکوه ، بخش دودانگه ) سرچشمه میگیرد و رودهای مشهوری که به آن می پیوندد عبارتند از: لاجیم رود، رود فریم ، زارمرود، گرمابرود و از جنوب بشمال جریان دارد و در هشت هزارگزی جنوب ساری از کوهستان خارج شده و از خاورشهر گذشته در فرح آباد به دریای خزر میریزد و طول آن در حدود 120 هزار گز است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3). رابینو در سفرنامه ٔ مازندران و استراباد آرد: از رودخانه ٔ تجن عبور کردیم زیرا دو تا از هفده طاق پل بزرگی را که آغامحمدخان قاجار در نیم فرسخی ساری بر تجن ساخته بود بهار سال قبل سیل برده بود. تجن رودخانه ٔ زیبایی است ، بستر آن سنگ و ریگ فراوان دارد. این رودخانه از کوههای بین پلور و فولادمحله سرچشمه میگیرد. ابتدا دشت هزارجریب را مشروب ساخته در یک فرسخی شهر وارد جلگه ٔ ساری و در 18 میلی ساری در فرح آباد به دریای خزر وارد میشود. روی هم رفته تقریباً 18 فرسخ طول آنست . در کنار پل کنونی آثار پایه های پل قدیمی هست که میگویند شاه عباس ساخته بود. این پل در نزدیکی رودخانه ٔ ده آزاد گله واقع است . (سفرنامه ٔ رابینو ترجمه ٔ وحید ص 86). و رجوع به جغرافیای طبیعی کیهان ص 71 و سفرنامه ٔ استرآباد رابینو ترجمه ٔ وحید ص 24 و 74 و 76 و 83 و 84 و 164 شود.
واژه های همانند
۱۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
تجن . [ ت ِ ج َ ] (اِ) قسمی از نی میان پر است که در سواحل بحر خزر میروید. در سنسکریت هم لفظ تجنه بمعنی خیزران موجود است . (فرهنگ نظام ).
تجن . [ ت َ ج َ ] (اِخ ) دهی از دهستان بهنام پازکی بخش ورامین شهرستان تهران است که در بیست وچهارهزارگزی شمال ورامین و سه هزارگزی راه خرا...
تجن . [ ت َ ج َ ] (اِخ ) دهیست جزء دهستان لفمجان در بخش مرکزی شهرستان لاهیجان که در هفت هزارگزی باختر لاهیجان و در کنار راه فرعی کیسم قرا...
تجن . [ ت َ ج ِ ](اِخ ) دهی از دهستان پسکوه در بخش قاین شهرستان بیرجند است که در سی وپنج هزارگزی باختر قاین قرار دارد. کوهستانی و معتدل اس...
تجن . [ ت َ ج َ ] (اِخ ) هریرود پس از عبور از سرحد شرقی ایران ، تجن نامیده میشود و وارد ریگزار خوارزم میگردد. قاموس الاعلام ترکی در ذیل کلمه ...
تجن با فتحه «ت» و کسره «ج» در زبان تبری صفتی است به معنای بسیار رونده و در جنب و جوش و تکاپو است. این کلمه به صورت اسم به رودی اطلاق می شود که در مازن...
تجن جار. [ ت ِ ج ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان پایین خیابان بخش مرکزی شهرستان آمل است که در سه هزارگزی باختر آمل قرار دارد. دشتی است معتدل و ...
تجن گوکه . [ ت َ ج َ ک ِ ] (اِخ ) دهی جزء دهستان حومه ٔ بخش آستانه ٔ شهرستان لاهیجان است که در شش هزارگزی باختر آستانه واقع است . جلگه ای معت...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
طجن . [ طَ ] (ع مص ) بریان کردن گوشت و جز آن . (منتهی الارب ) (آنندراج ).