تخت
نویسه گردانی:
TḴT
تخت .[ ت َ ] (اِخ ) دهی از دهستان تیلکوه در بخش دیواندره ٔ شهرستان سنندج است که در شصت ویک هزارگزی باختر دیواندره و شش هزارگزی جنوب شوسه ٔ دیواندره به سقز قرار دارد. کوهستانی و سردسیر است و 210 تن سکنه دارد. آب آن از چشمه و محصول آن غلات و توتون و روغن و پشم و لبنیات است . شغل اهالی زراعت و گله داری است . راه مالرو و دبستان دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
واژه های همانند
۱۳۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۰ ثانیه
تخت کبود. [ ت َ ک َ ] (اِخ ) گودنرگسی . (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6). رجوع به گودنرگسی شود.
تخت صادق . [ ت َ دِ ] (اِخ ) ده کوچکی از دهستان ورکوه در بخش چقلوندی شهرستان خرم آباد است که در هیجده هزارگزی شمال خاوری چقلوندی و دوهزار...
تخت عاج . [ ت َ ت ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) تخت دندان پیل . (آنندراج ). اریکه و اورنگی که از دندان پیلان سازند پادشاهان را : چو بر پشت پ...
تخت عمر. [ ت َ ت ِ ع ُ م َ ] (اِخ ) از آبادیهای زیارت خواسته رود. رجوع به سفرنامه ٔ مازندران رابینو بخش انگلیسی ص 128 و ترجمه ٔ وحید ص 171 شود.
تخت روان . [ ت َ رَ ] (اِخ ) دهی از دهستان چالدران بخش سیه چشمه در شهرستان ماکو است که در هشت هزارگزی باختر سیه چشمه و سه هزارگزی باختر شوس...
تخت روان ( ~ رَ) (اِمر.) کجاوه ، تختی که در گذشته پادشاهان روی آن می نشستنند و غلامان آن را بر دوش گرفته راه می رفتند. فرهنگ فارسی معین پالکی. پالکی ....
دره تخت . [ دَرْ رَ ت َ ](اِخ ) دهی است از دهستان سیلاخور بخش الیگودرز شهرستان بروجرد. واقع در 32هزارگزی جنوب باختری الیگودرز و 5هزارگزی جنو...
عودی تخت . [ ت َ ] (اِ مرکب ) کنایه از آسمان است . (برهان قاطع) (آنندراج ) (انجمن آرا) (از ناظم الاطباء).
تخت فولاد نام قبرستان قدیمی شهر اصفهان است که به نام های لسانالارض و بابا رکنالدین نامیده میشده است. قدمت این گورستان از قرن چهارم هجری تا کنون است...
تخت ییلاق . [ ت َ ی ِی ْ ] (اِخ ) دهی جزء دهستان خرقان شرقی در بخش آوج شهرستان قزوین است که در بیست هزارگزی خاور آوج و بیست هزارگزی راه ...