تخت
نویسه گردانی:
TḴT
تخت . [ ت َ ] (اِخ ) دهی از دهستان بنت در بخش نیک شهر شهرستان چاه بهار است که در سی وهفت هزارگزی شمال باختری نیک شهر و بر کنار راه مالرو بیچان به بنت قرار دارد. کوهستانی و گرمسیر است و 170 تن سکنه دارد. آب آن از رودخانه ،محصول آن غلات و برنج و خرما و شغل اهالی زراعت است .راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
واژه های همانند
۱۳۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
تخت نوروز. [ ت َ ن َ ] (اِخ ) ده کوچکی از دهستان پایین ولایت در بخش فریمان شهرستان مشهد است که در هفتادوهفت هزارگزی شمال خاوری فریمان و ...
تخت آزمای . [ ت َ زْ/ زِ ] (نف مرکب ) مرحوم وحید دستگردی در هفت پیکر ص 96 این ترکیب را بمعنی پادشاه گرفته است : پیر تخت آزمای تاج پرست تاج ...
تخت خسرو. [ ت َ ت ِ خ ُ رَ / رُو ] (اِخ ) نام تخت خسرو پرویز که طاق مانند بود ومانند آسمان صور بروج و کواکب در آن نقش یافته بود... (انجمن آر...
تخت خسرو. [ ت َ ت ِ خ ُ رَ / رُو ] (اِخ ) خرابه ای در جنگل زیارت خواسته رود، از دهات استراباد رستاق . رجوع به سفرنامه ٔ مازندران رابینو بخش ا...
تخت داود. [ ت َ ت ِ وو ] (اِخ ) نام کوهی در حوالی تفت که جایی است در یزد. (بهار عجم ) (از آنندراج ذیل تخت حیران ) : نه منظر اختران مسعودا...
تخت دیکا. [ ت َ ت ِ ] (اِخ ) خرابه ای در جنگل زیارت خواسته رود، از دهات استراباد رستاق . رجوع به سفرنامه ٔ مازندران رابینو بخش انگلیسی ص 128...
تخت ستانی . [ ت َ س َ / س ِ ] (حامص مرکب ) پیروزی بر پادشاهی . غلبه کردن بر سلطانی . ستاندن تخت از پادشاهی و تصرف کردن کشور او : چون خلفا گن...
تخت سراج . [ ت َ ت ِ س َ ] (اِخ ) نام مدرسه ٔ شیخ ابواسحاق کازرونی است ۞ . گویند شیخ در آن مدرسه چراغی به دست خود روشن کرده اند و اکنون ...
تخت رحمت . [ ت َ ت ِ رَ م َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) سرپوش صندوق عهد بود. این لفظ در زبان عبری بمعنی سرپوش و کنایه از پوشیدن و عفو گناه می...
تخت رستم . [ ت َ ت ِ رُ ت َ ] (اِخ ) تپه ای نزدیک نکا میان کوه آسیمان و نیلاکوه ، از کوههای رامیان . رجوع به سفرنامه ٔ مازندران رابینو ترجمه...