تذکیة
نویسه گردانی:
TḎKY
تذکیة. [ ت َ ی َ ] (ع مص ) تیز کردن آتش . (زوزنی ) (آنندراج ). برافروختن آتش را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (المنجد). || گلو بریدن . (زوزنی ) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). گلو بریدن گوسپند و جز آن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (المنجد). || (اصطلاح فقه ) ذبح شرعی است و آن رفتن خون متعارف است از حیوان بسبب قطع اوداج اربعه در حیوانی که او را نفس سانکه بود. رجوع به ذبح شود. || برافروخته شدن آتش جنگ . (المنجد). || کلانسال گردیدن مرد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). کلانسال و تناور گردیدن مرد. (اقرب الموارد) (المنجد).
واژه های همانند
۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
تزکیة. [ ت َ ی َ ] (ع مص ) زکات مال بدادن . (زوزنی ). زکات دادن از مال . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از غیاث اللغات ) (از آنندراج ) (از مجم...
همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: اویسن avisan (سغدی: avisanay)***فانکو آدینات 09163657861
همتای پارسی این دو واژه ی عربی، این است: اویسن انگر avisan-angr (سغدی: avisanay و اوستایی انگره angra) ***فانکو آدینات 09163657861
تزکیه نفس. (اسم مصدر) پاکسازی روح و روان. رجوع شود به «تزکیة» و «نفس».
مثال:
"تزکیۀ نفس و تطهیر آن از آلودگیها آثار و فوائد فراوانی برای فرد و ج...