گفتگو درباره واژه گزارش تخلف تر نویسه گردانی: TR تر. [ ت َرر ] (ع اِ) ۞ ناحیه ٔ بین قبل و دبر: بین التر والفر. ۞ (دزی ج 1 ص 142). واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۸۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه واژه معنی تر تر. [ ت َ ] (ص ) نقیض خشک باشد. (برهان ). آب رسیده . (فرهنگ رشیدی ). ضد خشک . (انجمن آرا). آبدار. (آنندراج ). چیزی که دارای بلّت باشد. مقابل ... تر تر. [ ت َ ] (اِ) مرغی است کوچک و کم سکون و خوش آواز که بعربی صعوه خوانندش ، و به این معنی با زای نقطه دار هم آمده است . (برهان ). مرغی ا... تر تر. [ ت َ ] (اِ) میخ . وتد. (ناظم الاطباء). تر تر. [ ت َ ] (پسوند) باید دانست که کلمه ٔ تر که تفضیل است در فارسی با کلمه ای که ملحق او شود در صورت ترکیب افاده ٔ معنی مبالغه کند چون به... تر تر.[ ت َرر ] (ع اِ) اسب تاتاری تیزرو. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || اسب متناسب الاعضا و جفاکش . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظ... تر تر. [ ت ُرر ] (ع اِ) اصل . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (المنجد). || رشته ٔ راز. (منتهی الارب ) (آنندراج ). رشته ٔ راز که گلکاران ... تر تر. [ ت َرر ] (ع مص ) بریده شدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || بریدن چیزی را، لازم است و متعدی . (منتهی الارب ) (آنندراج ).... گل تر گل تر. [ گ ُ ل ِ ت َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) گل تازه . || کنایه از عارض خوبان . || دست محبوبان . (برهان ) (آنندراج ). چاه تر چاه تر. [ ت َ ] (اِخ ) از متعلقات لارستان است . (از مرآت البلدان ج 4 ص 132). آهن تر آهن تر. [ هََ ن ِ ت َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) آهن جوهردار. آهن سبز. تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی صفحه ۱ از ۸ ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود