ترب
نویسه گردانی:
TRB
ترب . [ ] (اِخ ) حمداﷲ مستوفی در ذکر بلاد خوزستان آرد: ترب از اقلیم سیم است و شهر کوچک است و گرمسیر، بر کنار دریا افتاده است چنانکه جزر و مد ماهیان را در خشکی اندازد و قوت ایشان از آن بود و مردمش قوی هیکل و درازبالا و صاحب قوت و سیاه چهره باشند. باغستان بسیار دارد، نارنج و ترنج و لیمو و خرمای خوب در او بسیار بود. (نزهة القلوب چ گای لیسترانج ج 3 ص 110).
واژه های همانند
۳۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
طرب انگیز. [ طَ رَ اَ ] (نف مرکب ) که طرب انگیزد. طرب خیز.(آنندراج ). شادی و فرخ انگیز. نشاطآور : مطربان طرب انگیز نوازنده نواما نوازنده ٔ مدح ...
طرب خواستن . [ طَ رَ خوا / خا ت َ] (مص مرکب ) استطراب . (منتهی الارب ). شادی طلبیدن .
طرب نایینی . [ طَ رَ ب ِ ] (اِخ ) اصفهانی . نامش میرزا محمدجعفر فرزند میرزا محمد حسین نائینی ، برادر میرزا محمدمنشی باشی رحمةاﷲ علیه است . مولدش ...
طرب همدانی . [ طَ رَ ب ِ هََ م َ ] (اِخ ) هدایت آرد: نام شریفش میرزا یوسف ، برادر کهتر میرزا ابوالقاسم همدانی و شیخ الاسلام آن شهر بوده ، شاهز...
طرب شیرازی . [ طَ رَ ب ِ ] (اِخ ) محمد رفیعخان بن ربیعخان . ضابط خفرک و مرودشت ، از معارف عمال فارس و در شیراز مکرر صحبتش اتفاق افتاده ، عاملی...
ابریشم طرب . [ اَ ش َ م ِ طَ رَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) زه . وتر. تار. تاره . از ذوات الاوتار و توسعاً هر ساز زه دار. هر ذات الاوتار : قدح مگیر ...