اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

ترح

نویسه گردانی: TRḤ
ترح . [ ت َ رَ ] (ع مص ) اندوه گین شدن . (از تاج المصادر بیهقی ) (از زوزنی ) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). محزون گشتن . (از اقرب الموارد) (از المنجد). || فرودآمدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۸۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
تره تن . [ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان حومه ٔ بخش مرکزی شهرستان قزوین که 37 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1).
تره لن . [ ت ْ رِ ل ُ ] (اِخ ) ۞ مرکز بخشی است در ولایت آوسن ۞ فرانسه که 3350 تن سکنه و کارخانه ٔ بافندگی دارد.
او ‌تره. (ا مرکب)، (زبان مازنی)، تره آبی‌، این یک گیاه خودرو است که کنار رود‌خانه‌ها، جویبار‌ها و چشمه‌سار‌ها مازندران میروید.
تره لی .[ ت ْ رِ ] (اِخ ) ۞ شهر و مرکز ناحیه ای است در ایالت کیوی و در قلمرو دولت آزادایرلند قرار دارد. صاحب قاموس اعلام ترکی در ذیل ترالی...
تره گز. [ ت َ رَ / رِ گ َ ] (اِ مرکب ) در مازندران حشره ای است شبیه به مورچه با شکمی دراز و چوب خوار و گزیدگی آن آماس آرد و تا قریب یکماه ...
تره توت . [ ت َرْ رِ ] (اِ مرکب ) در بیت ذیل ظاهراً به معنی برگ درخت توت یا میوه ٔ تر آن آمده است : عاشقی کز عشق یزدان خورد قوت صد بدن پی...
تره دان . [ ت َ رِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان نودان در بخش کوهمره ٔ نودان شهرستان کازرون ، که در 7 هزارگزی شمال نودان ، در دامنه ٔ شمالی کو...
خوش طرح . [ خوَش ْ / خُش ْ طَ ] (ص مرکب ) خوش اندازه . با طرح خوب . با پیکر متناسب و بااندازه .
تره پور. [ رِ پ ُ ] (اِخ ) ۞ بلوکی است در ولایت دیپ ۞ که در ایالت سن ماریتیم ۞ فرانسه و بر کنار دریای مانش واقع شده است و 5400 تن س...
خشک تره . [ خ ُ ت َ رَ / رِ ] (اِ مرکب ) سبزی وقتی که خشک کرده باشند. سبزی خشک . (یادداشت بخط مؤلف ).
« قبلی ۱ ۲ ۳ صفحه ۴ از ۹ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
مصطفی فرخفال
۱۳۹۲/۰۲/۲۵ Iran
0
0

از چنان گنج در ترح آید
وز یکى پول در فرح آید


برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.