اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

ترک

نویسه گردانی: TRK
ترک . [ ت َ رَ ] (اِخ ) ۞ نام رودخانه ای است نزدیک دربند شروان . (برهان ) (از فرهنگ جهانگیری ) (از فرهنگ رشیدی ) (ازانجمن آرا) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). رود بزرگی است که از ارتفاع چهار هزارگزی کوههای قفقاز سرچشمه گرفته از چرکستان و قبرطای می گذرد و وارد دره ٔ وسیع و عمیقی می گردد آنگاه چند رود بآن می پیوندند و پس ازعبور از نواحی مختلف منجمله از قصبه ٔ موزدوق و قیزلر، بسوی شرق جاری می گردد سپس دو شعبه شده با تشکیل دلتایی وارد دریای خزر می گردد. طول این رود، 592 هزارگز است و بزبان ارمنی این رود را تِرخ ۞ نامند. (از لاروس کبیر و قاموس الاعلام ترکی ): ...این عده (لشکر برکای ) از دربند قفقازیه گذشته بطرف شروان سرازیر گردیدند هولاگو هم در شوال 660 هَ . ق . بشماخی آمد و قشون برکای را منهزم نمود ولی برکای باز تهیه ٔ جمعیتی دیده در حوالی نهر تَرَک بر لشکر اباقاخان (پسر هلاگو) زد و ایشان را در جمادی الاولی 661 هَ . ق . در هم شکست و اباقاخان بداغستان برگشت و هولاگو به تبریز آمد. (تاریخ مغول اقبال ص 197).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۹۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۱ ثانیه
تُرک‌[۲۹][۳۰][۳۱] مردمان ترک تبار یا ترک ها گروه‌های قومی اوراسیایی اند که در آسیای شمالی، مرکزی و غربی، مغولستان، سیبری جنوبی، شمال‌غربی چین و بخش‌ها...
tork (جوان، زیبا، لطیف) این واژه در پهلوی تَرُک tarok بوده که در ادبیات فارسی ترک شده و حافظ گفته: اگر آن ترک شیرازی به دست ارد دل ما را به خال هندویش...
در سنسکریت توره که turaka و به معنی از تبار آسیب رسان، از نژاد آزارگر بوده است. (فرهنگ سنسکریت انگلیسی مونیر مونیر ویلیامز چاپ 1964 صفحه 451). حافظ: ف...
پس ترک . [ پ َ ت َ رَ ] (اِ مصغر، ص ، ق مرکب ) بُعیدَ هذا.اندکی متأخر : و او (یعنی کوکب علوی ) مستقیم است تا آنگاه که بوقت برآمدن آفتاب آ...
ترک ا. [ ت َ رَ کُل ْ لاه ] (اِخ ) از القاب امیرخسرو دهلوی . رجوع به فهرست کتابخانه ٔ سپهسالار ج 2 ص 517 شود.
کن ترک . [ ک ُت َ رَ ] (اِ مرکب ) نوعی بیماری در کرم ابریشم که بن تن او ترکد و میرد. قسمی بیماری کرم ابریشم که شکاف و ترکی در اسفل تن وی...
کون ترک . [ ت َ رَ ] (اِ مرکب ) قسمی آفت و بیماری کرم پیله و آن شکافی است که در بن کرم پدید آید. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
نیم ترک . [ ت َ ] (اِ مرکب ) کلاه خود. کلاهی آهنی که در روزهای جنگ بر سر گذارند. (از برهان ) (از انجمن آرا) (از آنندراج ). || نوعی خیمه ٔ کوچک ...
نیم ترک . [ ت َرَ ] (اِ مرکب ) نیم ترنگ . آواز پست . (ناظم الاطباء).
ترک ده . [ت ُ دِ ] (اِخ ) از دیهای کجور است . رجوع به مازندران رابینو بخش انگلیسی ص 109 و ترجمه ٔ وحید ص 147 شود.
« قبلی ۱ ۲ صفحه ۳ از ۱۰ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.