گفتگو درباره واژه گزارش تخلف ترک نویسه گردانی: TRK ترک . [ت ُ ] (اِخ ) بگفته ٔ برخی از نسابان از فرزندان یافث بن نوح و جد اقوام تورانی است ، و ظاهراً دو مرد بنام مغول و تاتار که دو قوم نیز بهمین نام شهرت یافته انداز احفاد وی هستند ولی این قول محل تأمل است ۞ . (از قاموس الاعلام ترکی ج 3). واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۹۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۴۴ ثانیه واژه معنی ترک تُرک[۲۹][۳۰][۳۱] مردمان ترک تبار یا ترک ها گروههای قومی اوراسیایی اند که در آسیای شمالی، مرکزی و غربی، مغولستان، سیبری جنوبی، شمالغربی چین و بخشها... ترک tork (جوان، زیبا، لطیف) این واژه در پهلوی تَرُک tarok بوده که در ادبیات فارسی ترک شده و حافظ گفته: اگر آن ترک شیرازی به دست ارد دل ما را به خال هندویش... ترک در سنسکریت توره که turaka و به معنی از تبار آسیب رسان، از نژاد آزارگر بوده است. (فرهنگ سنسکریت انگلیسی مونیر مونیر ویلیامز چاپ 1964 صفحه 451). حافظ: ف... پس ترک پس ترک . [ پ َ ت َ رَ ] (اِ مصغر، ص ، ق مرکب ) بُعیدَ هذا.اندکی متأخر : و او (یعنی کوکب علوی ) مستقیم است تا آنگاه که بوقت برآمدن آفتاب آ... ترک ا ترک ا. [ ت َ رَ کُل ْ لاه ] (اِخ ) از القاب امیرخسرو دهلوی . رجوع به فهرست کتابخانه ٔ سپهسالار ج 2 ص 517 شود. کن ترک کن ترک . [ ک ُت َ رَ ] (اِ مرکب ) نوعی بیماری در کرم ابریشم که بن تن او ترکد و میرد. قسمی بیماری کرم ابریشم که شکاف و ترکی در اسفل تن وی... کون ترک کون ترک . [ ت َ رَ ] (اِ مرکب ) قسمی آفت و بیماری کرم پیله و آن شکافی است که در بن کرم پدید آید. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). نیم ترک نیم ترک . [ ت َ ] (اِ مرکب ) کلاه خود. کلاهی آهنی که در روزهای جنگ بر سر گذارند. (از برهان ) (از انجمن آرا) (از آنندراج ). || نوعی خیمه ٔ کوچک ... نیم ترک نیم ترک . [ ت َرَ ] (اِ مرکب ) نیم ترنگ . آواز پست . (ناظم الاطباء). ترک ده ترک ده . [ت ُ دِ ] (اِخ ) از دیهای کجور است . رجوع به مازندران رابینو بخش انگلیسی ص 109 و ترجمه ٔ وحید ص 147 شود. تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۱ ۲ صفحه ۳ از ۱۰ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود